!!تنهایی من!!



گفت: زندگی مث نخ کردنِ سوزنه! یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی، ولی چشات انقد خوب کار می‌کنه که همون بار اول سوزن رو نخ می‌کنی، اما هرچی پخته‌تر می‌شی، هرچی بیشتر یاد می‌گیری چه‌جوری بدوزی، چه‌جوری پینه بزنی، چه‌جوری زندگی کنی، تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن. گفتم: خب یعنی نمی‌شه یه وقتی برسه که هم بلد باشی بدوزی، هم چشات اونقد سو داشته باشن که سوزن رو نخ کنی؟ گفت: چرا، میشه، خوبم میشه اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیای مان ویران شد در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحت مان هم نمی کند چکی که برای پاس کردنش در سی

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

مد و فشن تحقیق یاب فروش و تعمیر تصفیه آب در کرمان 09229766368 یک زندگی بهتر تجهیزات شبکه لحاف کرسی از همه جای وب بسیج صاحب الزمان( عج ) بندر کنگ و بخش مهران شیراز درس Kimberly